مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
لـبهـای او جـز نــالــه آوایــی نـدارد دیگـر بـرایـش خـنـده مـعـنـایی نـدارد اکـنـون که ایـنـجـا آمـدی بـایـد بگـوید جز این خـرابـه دخـتـرت جایی ندارد بــایـد بـگـویـد از غــم تـنـهـایـی خـود چون هم نـشـیـنی غـیر تـنهـایی نـدارد یـادش بـخـیر آن بـوسـههای گـرم بابا حالا لبـش سرد است و گرمایی ندارد در کوچههای شام هم با گریه میگفت یک کـاروان نـیـزه تـمـاشـایی نـدارد! تفسیری از ایثار و غیرت میشود چون از نسل زهـرا است و هـمـتایی ندارد هرچه مصیبت بود از آنجا شروع شد وقـتـی که فـهـمـیـدند بـابـایی ندارد… |